غزل شمارهٔ ۱۴۵۸

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۴۵۸

غزل شمارهٔ ۱۴۵۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

پیری آمد ماند عشرتها ز انداز بلند

سرنگون شد شیشه‌، قلقل‌کرد پرواز بلند

دستگاه اصل فطرت جز تنزل هیچ نیست

می‌کندگل پست پست انجام آغاز بلند

گرد امکان عمرها شد می‌رود بر باد صبح

تا کجا چیند نفس این دامن ناز بلند

معنی‌ صوری ‌که‌ گوش ‌کس به ‌فهمش‌ باز نیست

ازسپند بزم ما بشنو به آوازبلند

غافلان تا بر خط شق‌القمر گردن نهند

حکم انگست شهادت داشت اعجاز بلند

زیر گردون هرچه شور انگیخت محو سرمه شد

نغمه‌ها در خاک خوابانید این ساز بلند

زین چمن بیدل کسی را شرم دامنگیر نیست

سرو تاگل‌، پا به‌ گل دارد تک و تاز بلند

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type