غزل شمارهٔ ۱۵۰۵

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۵۰۵

غزل شمارهٔ ۱۵۰۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

یکدو دم هنگامهٔ تشویش مهر و کینه بود

هرچه دیدم میهمان خانهٔ آیینه بود

ابتذال باغ امکان رنگ گردیدن نداشت

هرگلی ‌کامسالم آمد در نظر پارینه بود

منفعل می‌شد ز دنیا هوش اگر می‌داشت خلق

صبر و حنظل در مذاق‌گاو و خر لوزینه بود

هیچ شکلی بی‌هیولا قابل صورت نشد

آدمی هم پیش از آن‌ کادم شود بوزینه بود

امتحان اجناس بازار ریا می‌داد عرض

ریشها دیدیم با قیمت‌تر از پشمینه بود

هرکجا دیدیم صحبتهای گرم زاهدان

چون نکاح دختر رز در شب آدینه بود

خاک‌شد فطرت‌ز پستی لیک‌مژگان برنداشت

ورنه از ما تا به بام آسمان یک زینه بود

تختهٔ مشق حوادث‌کرد ما را عاجزی

زخم دندان بیشتر وقف لب زیرینه بود

در جهان بی‌تمیزی چاره از تشویش نیست

ما به صد جا منقسم‌کردیم و دل در سینه بود

آرزوها ماند محو ناز در بزم وصال

پاس ناموس تحیّر مهر این ‌گنجینه بود

هرکجا رفتیم بیدل درد ما پنهان نماند

خرقهٔ دروبشی ما لختی از دل پنبه بود

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type