غزل شمارهٔ ۱۵۰۷

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۵۰۷

غزل شمارهٔ ۱۵۰۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

روزی‌ که عشق رنگ جهان نقش بسته بود

تقدیر، نوک خامهٔ صنعت شکسته بود

عیش و غمی که نوبر باغ تجدد است

چندین هزار مرتبه ازیاد جسته بود

خاک تلاش‌ کرد به سر، خلق بی‌تمیز

ورنه غبار وادی مطلب نشسته بود

این اجتماع وهم بهار دگر نداشت

رنگ پریدهٔ گل تحقیق دسته بود

ربط‌ کلام خلق نشد کوک اتفاق

تاری‌ که داشت ساز تعین ‌گسسته بود

عمری‌ست پاس وضع قناعت وبال ماست

وارستگی هم از غم دنیا نرسته بود

کس جان به در نبرد زآفات ما و من

سرها فکنده دم تیغ دو دسته بود

دیدیم عرض قافلهٔ اعتبارها

جمعیتی که داشت همین بار بسته بود

بیدل نه رنگ بود و نه بویی در چمن

رسواییی به چهره عبرت نشسته بود

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type