غزل شمارهٔ ۱۶۷۳

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۶۷۳

غزل شمارهٔ ۱۶۷۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

در این ادبکده جز سر به هیچ جا مگذار

جهان تمام زمین دل است پا مگذار

چو خامه تا نکشی خفّت نگون‌ساری

به حرف هیچکس انگشت ژاژخا مگذار

تظلم ضعفا چند گیردت دنبال

به هر رهی ‌که روی‌ گرد بر قفا مگذار

در آتشیم ز برق گذشتهٔ فرصت

سپند تا نجهی پا به خاک ما مگذار

جهان قلمرو مشق سیاهکاری نیست

چو امتحان قلم نقطه جابه‌جا مگذار

مقیم خلوت ناموس بی‌نشانی باش

درت اگر همه دست و دل است وامگذار

قناعت آینه‌ای نیست مختلف تمثال

غبار خود به ره منت صفا مگذار

ترانهٔ نگه واپسین چه ابرام است

ز خود ودیعت حسرت در این سرا مگذار

جبین شمع به قدر نم آشیان صباست

تو نیز یک دو عرق دامن حیا مگذار

حمایت تو بهارآفرین چتر گل است

به فرق بی‌کلهان دست بی‌حنا مگذار

شنیده‌ام تویی آنجا که ‌کس نمی‌باشد

مرا ز قافلهٔ بیکسان جدا مگذار

به داغ می‌رسد از شعله‌های شمع آواز

کزین شررکده رفتیم ما، تو جا مگذار

رموز دهر عیان است فهم‌کن بیدل

بنای فطرت خود بر فسانه‌ها مگذار

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type