غزل شمارهٔ ۱۸۸۹

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۸۸۹

غزل شمارهٔ ۱۸۸۹زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

گاه به رنگ مایلی‌ گاه به بوی بی ‌نسق

دستهٔ باطلت که‌بست ای‌چمن حضور حق

تا تو ز حرص بگذری و ز غم جوع وارهی

چیده زمین و آسمان عالم ‌کاسه و طبق

عمر شد و همان بجاست غفلت خودنمایی‌ات

از نظر تو دور رفت آینه‌های ماسبق

پوست به تن شکنجه چید هر سر مو به خم رسید

منتخب چه نسخه است اینکه شکسته‌ای ورق

در عمل محال هم همت مرد سرخ‌روست

برد علم بر آسمان پای حنایی شفق

تحفهٔ‌ محفل حضور درکف عرض هیچ نیست

کاش شفیع ما شود آینه‌سازی عرق

قانع قسمت ازل وضع فضولش آفت است

مغز به امتلا سپرد پسته دمی‌ که ‌گشت شق

خواه دو روزه عمر گیر خواه هزار سال زی

یک نفس است صد جنون‌، یک رمق است صد قلق

هرکس ازین ستمکشان قابل التفات نیست

چشم‌ به هر چه وا کند بیدل ماست مستحق

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type