غزل شمارهٔ ۲۱۵۰

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۱۵۰

غزل شمارهٔ ۲۱۵۰زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

سرشک بیخودم عیش می ناب دگر دارم

ز مژگان تا چکیدن سیر مهتاب دگر دارم

به تاراج تحیر داده‌ام آیینه و شادم

که در جوش صفای خانه سیلاب دگر دارم

گهی خاکم‌،‌ گهی بادم‌،‌ گهی آبم‌،‌ گهی آتش

چو هستی در عدم یک عالم اسباب دگر دارم

درین ‌گلشن من و سیر سجود ناتوانیها

که چون بید از خم هر برگ محراب دگر دارم

نگاهم در نقاب حیرت آیینه می‌بالد

چراغ بزم حسنم برق آداب دگر دارم

دماغ عرض بیتابی ندارد سرخوش حیرت

وگرنه در دل آیینه سیماب دگر دارم

ز خون آرزو صدرنگ می‌بالد بهار من

نهال باغ یأسم ریشه در آب دگر دارم

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type