غزل شمارهٔ ۲۱۵۵

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۱۵۵

غزل شمارهٔ ۲۱۵۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

می‌پرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم

همچو دانهٔ انگور شیشه در بغل دارم

گر دهند بر بادم رقص می‌کنم شادم

خاک عجز بنیادم طبع بی‌خلل دارم

آفتاب در کار است سایه ‌گو به غارت رو

چون منی اگر گم شد چون توپی بدل دارم

معنی بلند من فهم تند می‌خواهد

سیر فکرم آسان نیست ‌کوهم و کتل دارم

از منی تنزل‌ کن‌، او شو و تویی ‌گل ‌کن

اندکی تامل ‌کن نکته محتمل دارم

حق برون مردم نیست‌، جوش باده بی‌خم نیست

راه مدعا گم نیست‌، عرض مبتذل دارم

دل مشبک است امروز از خدنگ بیدادت

محو لذت شوقم شانی از عسل دارم

سنگ هم به حال من‌ گریه‌ گر کند برجاست

بی‌تو زنده‌ام یعنی مرگ بی‌اجل دارم

ترک سود و سودا کن‌، قطع هر تمنا کن

می خور و طربها کن‌، من هم این عمل دارم

بحر قدرتم بیدل موج خیز معنی‌هاست

مصرعی اگر خواهم سر کنم غزل دارم

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type