غزل شمارهٔ ۲۱۷۶

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۱۷۶

غزل شمارهٔ ۲۱۷۶زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

نی سر تعمیر دل دارم نه تن می‌پرورم

مشت خاکی را به ذوق خون شدن می‌پرورم

با نگاه دیدهٔ قربانیانم توأمی است

بی‌نفس عمری‌ست خود را درکفن می‌پرورم

صبر دارم تا کجا آتش به فریادم رسد

تخم نومیدی سپندم سوختن می‌پرورم

سایه وار آسودگیهایم همان آوارگی‌ست

تیره روزم شام غربت در وطن می‌پرورم

پیرم و شرمم نمی‌آید ز افسون امل

عبرتی در سایهٔ نخل‌کهن می‌پرورم

بسته‌ام دل را به یاد چین‌ گیسوی‌ کسی

در دماغ نافه‌ای فکر ختن می‌پرورم

اختیار گوشهٔ خاموشیم بیهوده نیست

قدردان معنی‌ام ربط سخن می‌پرورم

بی‌تماشایی نمی‌باشد تعلق زار جسم

در قفس زین مشت پرگل در چمن می‌پرورم

اشک مجنون آبیار انتظار عبرتی‌ست

می‌دمد لیلی نهالی را که من می‌پرورم

بیدل این رنگی ‌که عریانی ز سازش‌ کم نبود

در قیاس ناز آن‌ گل پیرهن می‌پرورم

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type