غزل شمارهٔ ۲۱۹۲

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۱۹۲

غزل شمارهٔ ۲۱۹۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

چو سرو از ناز بر جوی حیا بالیدنت نازم

چو شمع از سرکشی در بزم دل نازبدنت نازم

همه موج شکفتن می‌چکد از چین پیشانی

گلستان حیا در غنچگی پیچیدنت نازم

گهی از خنده کاهی از تغافل می‌بری دل را

دقایقهای ناز دلبری فهمیدنت نازم

به بازار تمناگوهر بحر تغافل را

به میزان عیاری هر زمان سنجیدنت نازم

زبان شانه می‌گوید به زلف فتنه پیرایت

که با این سرکشیها گرد سر گردیدنت نازم

ز شبنم اشک می‌ریزد صبا ای غنچه بر پایت

به حال‌گریهٔ آشفتگان خندیدنت نازم

به دست مردمان دیده صبح وصل او بیدل

گل حیرت ز گلزار تماشا چیدنت نازم

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type