غزل شمارهٔ ۲۴۷۰

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۴۷۰

غزل شمارهٔ ۲۴۷۰زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

ظلمست به تشویش دل اقبال نمودن

صیقل زدن آیینه و تمثال نمودن

جز صفر کم و بیش درین حلقه ندیدم

چون مرکز پرگار خط و خال نمودن

گرم است ز ساز حشم و زینت افسر

هنگامهٔ تب کردن و تبخال نمودن

ای شیشهٔ ساعت دلت از گرد خیالات

گردون نتوان شد ز مه و سال نمودن

ما هیچکسان گرمی بازار امیدیم

تسلیم متاع همه دلال نمودن

چون آبله آرایش افسر هوس کیست

ماییم و سری قابل پا مال نمودن

فریاد که بردیم ز نامحرمی خلق

اندوه زبان داشتن و لال نمودن

شد عمر به پرواز میسر نشد آخر

چون شمع دمی سر به ته بال نمودن

پیری ز پر افشانی فرصت خبرم کرد

شد موی سپید آب به غربال نمودن

بیدل به نفس آینه‌پردازی هستی‌ست

دل جمع کن از صورت احوال نمودن

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type