غزل شمارهٔ ۲۴۸۵

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۴۸۵

غزل شمارهٔ ۲۴۸۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

بر شیشه خانهٔ دل افسرده سنگ زن

کم نیستی زگل قدحی را به رنگ زن

چشمی به وحشت آب ده از باغ اعتبار

مهری تو هم به محضر داغ پلنگ زن

رنج دگر مکش به کمانخانهٔ سپهر

جای نفس همین پر و بال خدنگ زن

تسلیم حکم عشق نشاید کم از سپند

گر خود در آتشت بنشاند شلنگ زن

امن است هرکجا سر تسلیم رهبر است

زین وضع فال‌گیر و به‌ کام نهنگ زن

تاکی نفس به خون‌کشی از انتقام خصم

تیغی‌که می‌زنی به فسانش به رنگ زن

هرغنچه زین بهارطلسم شکفتنی است

ای غافل از طرب در دلهای تنگ زن

خلد و جحیم چند کند غافل از خودت

آتش به‌ کارگاه خیالات بنگ زن

همت زمین مشرب تغییر خجلت است

در دامنی‌ که چین نزند دست چنگ زن

خمخانه‌ها به ‌گردش چشمت نمی‌رسد

امشب محرفی به دماغ فرنگ زن

بیدل شکست شیشهٔ دل نیز عالمی‌ست

ساز جنون‌کن و قدحی در ترنگ زن

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type