غزل شمارهٔ ۲۵۱

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۵۱

غزل شمارهٔ ۲۵۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

به پیری الفت حرص و هوس شد آینهٔ ما

بهار رفت‌که این خار و خس شد آینهٔ ما

به حکم عجز نکردیم اقتباس تعین

همین مقابل مور و مگس شد آینهٔ ما

به باد سعی جنون رفت رنگ جوهرتسکین

چنین‌که تاخت‌که نعل فرس شد آینهٔ ما؟

فغان‌که بوی حضوری نبردکوشش فطرت

چوصبح طعمهٔ زنگ نفس شد آینهٔ ما

به‌کام دل مژه نگشود سرگرانی حیرت

ز ناتمامی صیقل قفس شد آینهٔ ما

گذشت محمل نازکه از سواد تحیر؟

که‌عمرهاست شکست جرس شد آینهٔ ما

به فهم رازتوبیدل چه ممکن اسث رسیدن

همین بس است‌که تمثال‌رس شد آینهٔ ما

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type