غزل شمارهٔ ۲۵۷

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۵۷

غزل شمارهٔ ۲۵۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما

در سجده خاک شد سر تسلیم خوی ما

بیهوده همچو موج زبان برنمی‌کشیم

لبریز خامشی‌ست چوگوهر سبوی ما

ای وهم عقده بر دل آزاد ما مبند

بی‌تخم رسته است چو میناکدوی ما

حیرت سجود معبد راز محبتیم

غیر ازگداز نیست چو شبنم وضوی ما

حرفی‌که دارد آینه مرهون حیرت است

سیلی‌خور زبان نشودگفتگوی ما

چون شمع سربلندی عشاق مفت نیست

یعنی به قدر سوختن است آبروی ما

مشهور عالمیم به نقصان اعتبار

اظهارعیب چون‌گل چشم است بوی ما

گمگشتگان وادی حیرت نگاهی‌ایم

درگرد رنگ‌باخته کن جستجوی ما

از بس‌که خوگرفتهٔ وضع ملامتیم

جزرنگ نیست‌گرشکندکس به روی ما

نتوان کشید هرزه‌تریهای عاریت

بیدل زبحرنظم بس است آب جوی ما

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type