غزل شمارهٔ ۲۶۹۷

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۶۹۷

غزل شمارهٔ ۲۶۹۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

قدح از شوق لعلت چشم بی‌خوابست پنداری

گل از شرم رخت آیینهٔ آبست پنداری

خیال‌ کیست یا رب شمع نیرنگ شبستانم

هجوم حیرتی دارم‌که مهتابست پنداری

شدم خاکستر و از جوش بیتابی نیاسودم

رگ خوابی ‌که دارم نبض سیمابست پنداری

تعلقهای هستی محو چندین حیرتم دارد

به خود پیجیدنم در زلف او تابست پنداری

به چندین پیچ و تاب از دام حیرت برنمی‌آیم

سراپایم نگاه چشم‌ گردابست پنداری

جهانی سیر مستی دارد از وضع جنون من

گریبان چاکی‌ام موج می نابست پنداری

به نیک و بد مدارا سرکن و مسجود عالم شو

تواضع هم خمی دارد که محرابست پنداری

امل از چنگ فرصت می‌رباید نقد عمرت را

توان را رشتهٔ تسخیر اسبابست پنداری

به ملک نیستی راه یقینت اینقدر واکن

که هر کس هر چه آنجا می‌برد بابست پنداری

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل

چو محمل هر سر مویم رگ خوابست پنداری

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type