غزل شمارهٔ ۲۸۱۵

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۲۸۱۵

غزل شمارهٔ ۲۸۱۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

دلت فسرد جنونی ‌کز آشیانه برآیی

چو ناله دامن صحرا به ‌کف ز خانه برآیی

به ساز عجز ز سر چنگ خلق نیست‌ گزیرت

چو مو زپرده چه لازم به ذوق شانه برآیی

گر التزام جنون نیست سعی‌ گوشهٔ فقری

مگر ز جرگهٔ یاران به این بهانه برآیی

شعار طبع رسا نیست انتظار مواعظ

ز توسنی است‌ که محتاج تازیانه برآیی

چو موج ‌گوهر اگر بگذری ز فکر تردد

برون نرفته ازین بحر برکرانه برآیی

زجا درآمدن آنگه به حرف پوچ حیاکن

نه کودکی که به صورت دهل زخانه برآیی

چو مور نقب قناعت رسان به ‌کنج غنایی

که پر بر آری و از احتیاج دانه برآیی

زگوشهٔ دل جمع آن زمان دهند سراغت

که همچو فرصت آسودن از زمانه برآیی

به خاک نیز پر افشان فتنه‌ای‌ست غبارت

بخواب آنهمه کز عالم فسانه برآیی

به خود ستایی بیهوده شرم دار ز همت

که لاف دل زنی و بیدل از میانه برآیی

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type