غزل شمارهٔ ۷۶۲

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۷۶۲

غزل شمارهٔ ۷۶۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

بزم تصور توکدورت ایاغ نیست

یعنی چو مردمک شب ما بی‌چراغ نیست

سرگشتگان با نقش قدم خط‌کشیده‌اند

در کارگاه شعلهٔ جواله داغ نیست

جیب نفس‌شکاف چه خلوت چه انجمن

از هیچ‌کس برون غبارت سراغ نیست

گل دربریم وباده به ساغر ولی چه سود

در مشرب خیال‌پرستان دماغ نیست

تا زنده‌ای همین به تپش ساز و صبرکن

ای بیخبر، نفس سروبرگ فراغ نیست

از برگ و ساز عالم تحقیق ما مپرس

عمری‌ست رنگ می‌پرد وگل به باغ نیست

بیدل جنون ما به نشاط جهان نساخت

مهتاب پنبه دارد و منظور داغ نیست

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type