غزل شمارهٔ ۷۶۵

غزل شمارهٔ ۷۶۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

چشمی که چشمهٔ آب از چشم ما روان دید

در چشم او نیاید هر چشمه ای ، چو آن دید

ای نور دیدهٔ ما در چشم ما نظر کن

کائینه ایست روشن آن رو در او توان دید

ما را اگر بجوئی ما را به ما توان یافت

هر کس که دید ما را می دان که آنچنان دید

جام جهان نمائی است یعنی که این دل ما

هر کو در او نظر کرد مجموعهٔ جهان دید

از عشق اگر نشانی پرسی نشان بگویم

بی نام و بی نشان شد یاری که زو نشان دید

هر ناظری که بنشست در چشم ما زمانی

در بحر دیدهٔ ما دریای بیکران دید

رندی که نعمت الله بیند به چشم معنی

داند که دیدهٔ ما سرخیل عاشقان دید

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type