غزل شمارهٔ ۸۳۲

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۸۳۲

غزل شمارهٔ ۸۳۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

گر جنونم هوس قطع منازل می‌داشت

خوشتر از ریگ روان آبله محمل می‌داشت

دیده ‌گر رنگی از آن جلوه به رو میآورد

یک تحیر به صد آیینه مقابل می‌داشت

پاس آیین ادب‌ گر نشدی مانع اشک

تا به کویش همه جا پا به سر دل می‌داشت

سوخت پروانه‌ام از خجلت آن شمع‌ که دوش

می‌زد آتش به خود و خاطر محفل می‌داشت

ای خوش آن شوق‌ که از لذت بی ‌عافیتی

کشتی‌ام وحشت گرداب ز ساحل می‌داشت

عقده دل اگر از سعی تپش وامی‌شد

حیرت آینه هم جوهر بسمل می‌داشت

احتیاج آینه شد نام‌ کرم جلوه فروخت

خاتم جود نگین در لب‌.سایل می‌داشت

شرم نایابی مطلب عرقی‌ساز نکرد

تا ره‌ کوشش مقصدطلبان ‌گل می‌داشت

قطع‌کردیم به تدبیر خموشی چون شمع

جاده‌ای راکه ادب در دل منزل می‌داشت

داغم از حوصلهٔ شوخ‌نگاهان بیدل

کاش در بزم بتان آینه هم دل می‌داشت

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type