غزل شمارهٔ ۹۷۸

خانهبیدل دهلویغزلیاتغزل شمارهٔ ۹۷۸

غزل شمارهٔ ۹۷۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • بیدل دهلوی

نوبهار است و جهان سیر چمنها دارد

وضع دیوانهٔ ما نیز تماشا دارد

دل اگر صاف شد از زخم زبان ایمن باش

دامن آینه از خار چه پروا دارد

اثر نالهٔ عشاق ز هر ساز مخواه

این نوایی‌ست که در پردهٔ دل جا دارد

ادب عشق اگر مانع شوخی نشود

خاک ما مرهم ناسور ثریا دارد

هیچکس رمز سویدای دل ما نشکافت

نفس سوختهٔ لاله معما دارد

عالم از هرزه‌دوی اینهمه بر ما تنگ است

گرد ماگر شکند دامن صحرا دارد

کفر و دین مانع تحقیق نگاهان نشود

سیل هر سوگذرد راه به دریا دارد

صد چمن لاله وگل زد قدح نازبه سنگ

قمری از سرو همان‌گردن مینا دارد

به طواف در دل‌کوش‌که آیینهٔ مهر

جوهر بینش اگر دارد از آنجا دارد

وحشت ریگ روان صیقل این آینه است

که به صحرای جنون آبله هم پا دارد

مو به مو حسرت نیرنگ تماشای توایم

شمع‌، سامان نگه در همه اعضا دارد

بیدل از حیرت آیینهٔ ما هیچ مپرس

نشئهٔ جوهر تحقیق اثرها دارد

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type