غزل ۱۳۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت

وجود خسته‌ام از عشق بی‌خبر می‌گشت

همای شخص من از آشیان شادی دور

چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت

دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود

که در میانه خونابه جگر می‌گشت

چنان غریو برآورده بودم از غم عشق

که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت

ز آب دیده من فرش خاک تر می‌شد

ز بانگ ناله من گوش چرخ کر می‌گشت

قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید

که پیش ناوک هجر تو جان سپر می‌گشت

صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی

که روز اولم این روز در نظر می‌گشت

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type