غزل ۲۲۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند

تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند

خار در پای گل از دور به حسرت دیدن

تشنه بازآمدن از چشمه حیوان تا چند

گوش در گفتن شیرین تو واله تا کی

چشم در منظر مطبوع تو حیران تا چند

بیم آنست دمادم که برآرم فریاد

صبر پیدا و جگر خوردن پنهان تا چند

تو سر ناز برآری ز گریبان هر روز

ما ز جورت سر فکرت به گریبان تا چند

رنگ دستت نه به حناست که خون دل ماست

خوردن خون دل خلق به دستان تا چند

سعدی از دست تو از پای درآید روزی

طاقت بار ستم تا کی و هجران تا چند

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type