غزل ۲۴۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

زلف او بر رخ چو جولان می‌کند

مشک را در شهر ارزان می‌کند

جوهری عقل در بازار حسن

قیمت لعلش به صد جان می‌کند

آفتاب حسن او تا شعله زد

ماه رخ در پرده پنهان می‌کند

من همه قصد وصالش می‌کنم

وان ستمگر عزم هجران می‌کند

گر نمکدان پرشکر خواهی مترس

تلخیی کان شکرستان می‌کند

تیر مژگان و کمان ابروش

عاشقان را عید قربان می‌کند

از وفاها هر چه بتوان می‌کنم

وز جفاها هر چه نتوان می‌کند

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type