غزل ۳۴۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم

نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ

تو را فراغت ما گر بود و گر نبود

مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ

ز درد عشق تو امید رستگاری نیست

گریختن نتوانند بندگان به داغ

تو را که این همه بلبل نوای عشق زنند

چه التفات بود بر ادای منکر زاغ

دلیل روی تو هم روی توست سعدی را

چراغ را نتوان دید جز به نور چراغ

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type