غزل ۴۳۰زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

به تو مشغول و با تو همراهم

وز تو بخشایش تو می‌خواهم

همه بیگانگان چنین دانند

که منت آشنای درگاهم

ترسم ای میوه درخت بلند

که نیایی به دست کوتاهم

تا مرا از تو آگهی دادند

به وجودت گر از خود آگاهم

همه درخورد رای و قیمت خویش

از تو خواهند و من تو را خواهم

بلبل بوستان حسن توام

چون نیفتد سخن در افواهم

می‌کشندم که ترک عشق بگو

می‌زنندم که بیدق شاهم

ور به صد پاره‌ام کنی زین رنگ

بنگردم که صبغه اللهم

سعدیا در قفای دوست مرو

چه کنم می‌برد به اکراهم

میل از این جانب اختیاری نیست

کهربا را بگو که من کاهم

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type