غزل ۴۹۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

سرمست بتی لطیف ساده

در دست گرفته جام باده

در مجلس بزم باده نوشان

بسته کمر و قبا گشاده

افتاده زمین به حضرت او

گردونش به خدمت ایستاده

خورشید و مهش ز خوبرویی

سر بر خط بندگی نهاده

خورشید که شاه آسمانست

در عرصه حسن او پیاده

وه وه که بزرگوار حوریست

از روزن جنت اوفتاده

لعلش چو عقیق گوهرآگین

زلفش چو کمند تاب داده

در گلشن بوستان رویش

زنگی بچگان ز ماه زاده

سعدی نرسد به یار هرگز

کو شرمگنست و یار ساده

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type