غزل ۵۲۹زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی

آخر ای بدعهد سنگین دل چرا برداشتی

نوع تقصیری تواند بود ای سلطان عشق

تا به یک ره سایه لطف از گدا برداشتی

گفته بودی با تو در خواهم کشیدن جام وصل

جرعه‌ای ناخورده شمشیر جفا برداشتی

خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو

چون تو را گشتم تو خود خاطر ز ما برداشتی

لعل دیدی لاجرم چشم از شبه بردوختی

در پسندیدی و دست از کهربا برداشتی

شمع برکردی چراغت بازنامد در نظر

گل فرا دست آمدت مهر از گیا برداشتی

دوست بردارد به جرمی یا خطایی دل ز دوست

تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی

عمرها در زیر دامن برد سعدی پای صبر

سر ندیدم کز گریبان وفا برداشتی

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type