غزل ۵۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

دیدار تو حل مشکلاتست

صبر از تو خلاف ممکناتست

دیباچه صورت بدیعت

عنوان کمال حسن ذاتست

لب‌های تو خضر اگر بدیدی

گفتی لب چشمه حیاتست

بر کوزه آب نه دهانت

بردار که کوزه نباتست

ترسم تو به سحر غمزه یک روز

دعوی بکنی که معجزاتست

زهر از قبل تو نوشدارو

فحش از دهن تو طیباتست

چون روی تو صورتی ندیدم

در شهر که مبطل صلاتست

عهد تو و توبه من از عشق

می‌بینم و هر دو بی‌ثباتست

آخر نگهی به سوی ما کن

کاین دولت حسن را زکاتست

چون تشنه بسوخت در بیابان

چه فایده گر جهان فراتست

سعدی غم نیستی ندارد

جان دادن عاشقان نجاتست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type