غزل ۵۷۹زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی

تا کی ای ناله زار از جگرم برخیزی

تا کی ای چشمه سیماب که در چشم منی

از غم دوست به روی چو زرم برخیزی

یک زمان دیده من ره به سوی خواب برد

ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی

ای دل از بهر چه خونابه شدی در بر من

زود باشد که تو نیز از نظرم برخیزی

به چه دانش زنی ای مرغ سحر نوبت روز

که نه هر صبح به آه سحرم برخیزی

ای غم از همنفسی تو ملالم بگرفت

هیچت افتد که خدا را ز سرم برخیزی

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type