غزل ۶۲۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی

گر خون دل خوری فرح افزای می‌خوری

ور قصد جان کنی طرب انگیز می‌کنی

بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت

شاید که خنده شکرآمیز می‌کنی

حیران دست و دشنه زیبات مانده‌ام

کآهنگ خون من چه دلاویز می‌کنی

سعدی گلت شکفت همانا که صبحدم

فریاد بلبلان سحرخیز می‌کنی

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type