غزل ۶۳۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

سرو سیمینا به صحرا می‌روی

نیک بدعهدی که بی ما می‌روی

کس بدین شوخی و رعنایی نرفت

خود چنینی یا به عمدا می‌روی

روی پنهان دارد از مردم پری

تو پری روی آشکارا می‌روی

گر تماشا می‌کنی در خود نگر

یا به خوشتر زین تماشا می‌روی

می‌نوازی بنده را یا می‌کشی

می‌نشینی یک نفس یا می‌روی

اندرونم با تو می‌آید ولیک

خائفم گر دست غوغا می‌روی

ما خود اندر قید فرمان توایم

تا کجا دیگر به یغما می‌روی

جان نخواهد بردن از تو هیچ دل

شهر بگرفتی به صحرا می‌روی

گر قدم بر چشم من خواهی نهاد

دیده بر ره می‌نهم تا می‌روی

ما به دشنام از تو راضی گشته‌ایم

وز دعای ما به سودا می‌روی

گر چه آرام از دل ما می‌رود

همچنین می‌رو که زیبا می‌روی

دیده سعدی و دل همراه توست

تا نپنداری که تنها می‌روی

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type