غزل ۸۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • سعدی

با همه مهر و با منش کینست

چه کنم حظ بخت من اینست

شاید ای نفس تا دگر نکنی

پنجه با ساعدی که سیمینست

ننهد پای تا نبیند جای

هر که را چشم مصلحت بینست

مثل زیرکان و چنبر عشق

طفل نادان و مار رنگینست

دردمند فراق سر ننهد

مگر آن شب که گور بالینست

گریه گو بر هلاک من مکنید

که نه این نوبت نخستینست

لازمست احتمال چندین جور

که محبت هزار چندینست

گر هزارم جواب تلخ دهی

اعتقاد من آن که شیرینست

مرد اگر شیر در کمند آرد

چون کمندش گرفت مسکینست

سعدیا تن به نیستی درده

چاره با سخت بازوان اینست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type