قطعه شمارهٔ ۱۴

خانهحافظقطعاتقطعه شمارهٔ ۱۴

قطعه شمارهٔ ۱۴زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

دل منه بر دنیی و اسباب او

زانکه از وی کس وفاداری ندید

کس عسل بی‌نیش از این دکان نخورد

کس رطب بی‌خار از این بستان نچید

هر به ایامی چراغی بر فروخت

چون تمام افروخت بادش دردمید

بی تکلف هر که دل بر وی نهاد

چون بدیدی خصم خود می‌پرورید

شاه غازی خسرو گیتی‌ستان

آنکه از شمشیر او خون می‌چکید

گه به یک حمله سپاهی می‌شکست

گه به هویی قلبگاهی می‌درید

از نهیبش پنجه می‌افکند شیر

در بیابان نام او چون می‌شنید

سروران را بی‌سبب می‌کرد حبس

گردنان را بی‌خطر سر می‌برید

عاقبت شیراز و تبریز و عراق

چون مسخر کرد وقتش در رسید

آنکه روشن بد جهان‌بینش بدو

میل در چشم جهان‌بینش کشید

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type