لب آبزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

دیشب، لب رود، شیطان زمزمه داشت.

شب بود و چراغک بود.

شیطان ، تنها، تک بود.

باد آمده بود، باران زده بود: شب تر ، گل ها پرپر.

بویی نه براه.

ناگاه

آیینه رود، نقش غمی بنمود: شیطان لب آب.

خاک سایه در خواب.

زمزمه ای می مرد.بادی می رفت، رازی می برد.

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type