معبد شهیدزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

مانده ام در پس دیوار توی این شام دل آرا

یاری ام ده ای پناهم فانوس شبهای شب تار

که راهم تاریک و دوره پُر خاره ، بی عبوره

آخه توخودت می دونی که چشات دنیای نوره

من برای با تو بودن هر مترسکو شکستم

وقتی چشمامو می بستم دل به یاری تو بستم

ولی تو تنها تر از من دل به تنهایی سپردی

واسه رهایی از شب منو با خودت نبردی

من از این زندگی سیرم سوخته تن مثل کویرم

همراه کوچ پرستو می زارم از اینجا می رم

میروم اونجایی که عاشق راهی غصه نباشه

واژه ای به اسم غربت توی هیچ قصه نباشه

نه من از اینجا نمی رم اینجا معبد شهیده

سایه های نا امیدی رو تن زمین خزیده

تا که از وحشت ایام بوته اش زرد و تکیده

نقش این سایه رو سنگ فرش خبر از حال سپیده

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type