غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • اوحدی

ز جام عاشقی مستم دگر بار

بریدم مهر و پیوستم دگر بار

به دام عاقلی افتاده بودم

ز دام عاقلی جستم دگر بار

ز عشقت توبه کردم، چون بدیدم

ترا، آن توبه بشکستم دگر بار

وجودم نیست گشت از عشق، تا تو

نپنداری که من هستم دگر بار

مرا معذور دار، ار بر خروشم

که هم دیوانه، هم مستم دگر بار

ز دم در دامنت دست، ار بگیری

درین بیچارگی دستم دگر بار

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type