من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

خانهمحمدعلی بهمنیگزیدهٔ اشعارمن قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارمزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

تنهایی‌ام را با تو قسمت می‌کنم سهم کمی نیست

گسترده‌تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

غم آنقدر دارم که می‌خواهم تمام فصل‌ها را

بر سفرهٔ رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی شک

تنها‌تر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست

آیینه‌‌ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم

تا روشنم شد: در میان مردگانم همدمی نیست

همواره چون من نه: فقط یک لحظه خوب من بیندیش

لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که می‌پوشم ز چشم شهر آن را

در دست‌های بی نهایت مهربانش مرهمی نیست

شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه

اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type