من و افلاتون در باغ افلاتون

خانهمنوچهر آتشیدفتر شعر اتفاق آخرمن و افلاتون در باغ افلاتون

من و افلاتون در باغ افلاتونزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

دو به دو
در باغ می رویم و سخن می گوییم
نهر از مقابل می آید و دور می شود
می آید ؟
می آیند و دور می شوند آب ها را می گویم
و هرگز اولین نیست این هزارمین آن چنان که پاز گفت
تنها سنگ است که ایستاده
و از سر او
سر می روند
این آب های هزارگانه ، آفتاب های هزاران گانه
و ما که بر خلاف آب و نبض جهان
گپ می زنیم و جدل می کنیم ، نه ایستادگان ، که بازگشتگانیم از خویش
از
خویشهای رفته با آب
نه !‌ تکرار نمی شود چیزی
و هیچ شهری آخرین شهر جهان نبست
نه هیچ شهری اولین
نه هیچ بندری
حتی اگر به نامی مکرر بخوانی ش
آخرین بندر جهان تویی که اولین بندر جهان بوده ای و هزارمین
که باز می گردی به ابتدا به ریشه های ابتدا
و خود نمی دانی که
باریده می شوی دوباره از خوابهای ابری خود
و باز
از نهرهای خلاق قدم های خویش می روی
و می گذاری
تا رفته باشی بی خویش
به ابتدای جهان که انتهای جهان نیست
ما باز ذو به دو
در باغ می رویم و جدل می کنیم
نهر از مقابل می آید و دور می شود
و ضرب نمی شود
در ما

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type