اما
تو که مرده ی او را به عابد بیابانی نشان دادی
اکنون بنگر چه گونه مسیحایی
از لاشه ی بزرگ بر خواهد خاست تا دوباره انسان را
مسحور رنگین کمان خدا
کند
نه ! این جنازه که از گردنه ی باستانی رهزنان بر می گردد
نه یکی از قربانیان که لاشه ی سالار گردنه هاست
همو که لاظخوران هم به لوش لاشه اش رغبت نکردند
اما این زنان رنگین لباس را بنگر
که چه گونه سر ویرانش طواف می کنند
و دل عاشقاش را در سینه ی دریده اش
می جویند
تو که باز از مرده ی او می گویی
بگو چرا از لوسامه ات نمی خواهی تا مانند همنام خود
نادختری هرودوس
یک دور روبه روی تو برقصد و پاداش را
سر بریده ی سقراط را در تشت طلا بخواهد
بگو ! دیوانه ی فرزانه
تو که تمامی فرزانگان را
کرمینه ی تناور
لاشه هایشان می خواندی
پیام بگذارید