همه شبزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

همه شب زن هرجایی

به سراغم می آمد.

به سراغ من خسته چو می آمد او

بود بر سر پنجره ام

یاسمین کبود فقط

همچنان او که می آید به سراغم، پیچان.

در یکی از شبها

یک شب وحشت زا

که در آن هر تلخی

بود پا بر جا،

و آن زن هر جایی

کرده بود از من دیدار؛

گیسوان درازش ـــ همچو خزه که بر آب ـــ

دور زد به سرم

فکنید مرا

به زبونیّ و در تک وتاب

هم از آن شبم آمد هر چه به چشم

همچنان سخنانم از او

همچنان شمع که می سوزد با من به وثاقم ، پیچان.

1331

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type