روی سکوی کناره پنجره، همه شب جای منه
چند ورق کاغذ و یک دونه قلم، همیشه یار منه
کاغذ های خط خطی از کنار درِ باز پنجره
می پرند توی کوچه
سرحال از اینکه آزاد شدن
نمیدونن که اسیرِ دل سنگ باد شدن
دیگه بیداری شب عادتمه
همدم سکوت تنهایی من تیک تیکه ساعتمه
حالا من موندم و یک دونه ورق
که اونم از اسم تو سیاه میشه
همه چیم تو زندگی
آخرش به پای تو هدر (تباه) میشه
چشمونم فاصله رو از پنجره دید می زنه
دلم اسم تو رو فریاد می زنه
درای پنجره رو تا انتها باز می کنم
تو خیالم با تو پرواز می کنم
پیام بگذارید