پنجرهزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

روی سکوی کناره پنجره، همه شب جای منه

چند ورق کاغذ و یک دونه قلم، همیشه یار منه

کاغذ های خط خطی از کنار درِ باز پنجره

می پرند توی کوچه

سرحال از اینکه آزاد شدن

نمیدونن که اسیرِ دل سنگ باد شدن

دیگه بیداری شب عادتمه

همدم سکوت تنهایی من تیک تیکه ساعتمه

حالا من موندم و یک دونه ورق

که اونم از اسم تو سیاه میشه

همه چیم تو زندگی

آخرش به پای تو هدر (تباه) میشه

چشمونم فاصله رو از پنجره دید می زنه

دلم اسم تو رو فریاد می زنه

درای پنجره رو تا انتها باز می کنم

تو خیالم با تو پرواز می کنم

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type