نه
چه قرمز باشد چه مادون قرمز
عبور می کنم
زیرا
در گوشه ای از آن بوستان جنگلی سوخته
کسی دارد می رقصد
و دیگری دارد می
خواند به آهنگی که نوز هیچ بتهوونی
الف بایش را ننوشته
آهنگی که پس از مردن همه ی پیانوها متولد شده
و نی لبکی از دو رگ بریده آن را می نوازد
تا گوسفند های یخ زده را
در آن زمین گلف متروک
به چرا برانگیزد
you can pass , it is green now !
هرگز
چه سبز باشد چه
ماوراء سبز
عبور نمی کنم
زیرا الآن به درختی می اندیشم که در آبادی کودکیم جا گذشاته ام
و زنی زیبا از امروز در سایه اش
بز بورش را می دوشد
تا پیاله ای شیر خام به من ببخشد
آمیخته با عسل لبخند
پس من دنده عقب خواهم رفت
Stop! go! Stop! go! The traffic is dangerous!
به جهنم
آوار باد بر خودتان و چشم های لیزریتان ترافیکتان
من می خواهم به درخت سبز زن بز بور چشم سیاه برگردم
به پیاله ی شیر خام
پیام بگذارید