هرگز
من به دیاری نخواهم آمد که در آن
گاوهای هنذی و سگ های بانوان انگلیسی
از آدم ها آزادترند
نه به دیاری که در آن
کامپیوترها به جای
آدم ها حرف می زنند
و عشق
روی نوار اینترنت ، جهان را
هی دور می زند و دور می زند
و تپش دل ها را
شاسی های مونیتورها تنظیم می کنند
و زنی که روبروی مونیتور نشسته
نام عاشقش را
در هزار توی ترانزیستورها گم کرده است
please accept our …
باشد !
می آیم
می آیم اما با گل سرخی که در اشکفت کوهی ، به تصادف
از بمباران هیروشیما بازمانده
تا با این مشعله ی کوچک شاید
ظلمات جانتان را روشن کنم
تا شاید در پرتو لرزانش
تصویر نیم سوخته شکسپیر را ببینید و کمی شرمنده شوید
پیام بگذارید