عاشقانهزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • شاملو

بیتوته‌ی کوتاهی‌ست جهان

در فاصله‌ی گناه و دوزخ

خورشید

همچون دشنامی برمی‌آید

و روز

شرمساری جبران‌ناپذیری‌ست.

آه

پیش از آنکه در اشک غرقه شوم

چیزی بگوی

درخت،

جهلِ معصیت‌بارِ نیاکان است

و نسیم

وسوسه‌یی‌ست نابکار.

مهتاب پاییزی

کفری‌ست که جهان را می‌آلاید.

چیزی بگوی

پیش از آنکه در اشک غرقه شوم

چیزی بگوی

هر دریچه‌ی نغز

بر چشم‌اندازِ عقوبتی می‌گشاید.

عشق

رطوبتِ چندش‌انگیزِ پلشتی‌ست

و آسمان

سرپناهی

تا به خاک بنشینی و

بر سرنوشتِ خویش

گریه ساز کنی.

آه

پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی،

هر چه باشد

چشمه‌ها

از تابوت می‌جوشند

و سوگوارانِ ژولیده آبروی جهان‌اند.

عصمت به آینه مفروش

که فاجران نیازمندتران‌اند.

خامُش منشین

خدا را

پیش از آن که در اشک غرقه شوم

از عشق

چیزی بگوی!

۲۳ مردادِ ۱۳۵۹

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type