کهنه کتاب عشقمو راوی دل سوخته ام
آنچه به خود نوشته ام به غربت آموخته ام
ز فخر هر روزی ولی دوای هر درد و محن
نمی کند چاره من آن که تو را شناخته است
راهی رفتن است و بس به جستجوی هم نفس
می بردم تا آسمان عشق رهایی از قفس
کهنه کتاب عشقمو راوی دل سوخته ام
آنچه به خود نوشته ام به غربت آموخته ام
ز فخر هر روزی ولی دوای هر درد و محن
نمی کند چاره من آن که تو را شناخته است
راهی رفتن است و بس به جستجوی هم نفس
می بردم تا آسمان عشق رهایی از قفس
پیام بگذارید